کاش عاشقی هم پا می گرفت...

کنجِ پستوی خیس از عطر شب‌بوها، پشت نقابِ غبارآلود خاطره ها،تصویری از درنگ را نقاشی میکنم

کاش عاشقی هم پا می گرفت...

کنجِ پستوی خیس از عطر شب‌بوها، پشت نقابِ غبارآلود خاطره ها،تصویری از درنگ را نقاشی میکنم

من نشانی از تو ندارم اما....

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:

در عصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار!

خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!

کلبه ی غریبی ام را پیدا کن!

کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام!

درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!

حریر غمش را کنار بزن!

مرا می یابی...


نظرات 1 + ارسال نظر
امید جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ب.ظ http://garmak.blogsky.com

دوست خوب سلام
شرمنده محبت شما شدم
راستش حالا که میدونم تنها نیستم دلم گرم میشه ...خوبی هاتون نزد خدا ارج داره چون فقط شاد کردن ادما همیشه اجرش با خداست.....برای شما ارزوی شادی دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد