-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 22:32
-
رود
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 00:38
هرچه که از دست می رود بگذار برود... چیزی که به التماس الوده باشد بگذار برود... هرچه باشد حتی "زندگی"...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1391 23:53
میان ِ من و تو رابطهی عشقی ِ دشواری ست که به مقاومتِ در برابرش نمی اندیشم یا به مخالفت ِ با آن که عشق ِ بزرگ ، همواره عشقی ست دشوار و اشتباه است اگر فکر کنیم که سوار بر کاسکه ای طلایی به سراغمان می آید در حالیکه فرشتگان آن را میکشند یا اینکه مث...
-
دلم میــــخواهدددددددددددددددددددددددددت
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 23:04
دلــم میـــخواهدت!!! دلـــم میخواهد آن نـگاه گــیـرا را آن دسـتـان گـرم و پـر مـحـبـت را آن آغــــــــوش هـمـیـشـه منتظر را دلـــم میـــخواهدش آن روز سرد و زمستانی را آن آسمان سرکش پر طغیان را آه خـــدای من دلـــــــم باز هم او را میخواهد با همه نبودن هایش هــی با تــوام: ♥♥دلم میــــخواهدددددددددددددددددددددددددت♥♥
-
هرچه تو بخواهی
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 23:03
به من تکیه کن! من تمام هستی ام را دامنی میکنم تا تو سرت را بر آن بنهی. تمام روحم را آغوشی میسازم تا تو درآن از هراس بیاسایی! تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم دستی میکنم تا چهره و گیسویت را نوازش کند تمام بودن خود را زانویی میکنم تا بر آن بخواب روی خود را,تمام خود را به تو میسپارم تا هر چه بخواهی از آن بیاشامی از...
-
زیر ِ بـــــارآטּ
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 23:02
زیر ِ بـــــارآטּ مے ایستَم میگویَند مــُـــב است ایـטּ روزهـــآ عشـــــق بازے زیر ِ بارآטּ با اشڪ هاے ابـــــر .... בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے ڪﮧ اَز شِدت گِریــﮧ بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد که از فِشار בِلتَنگــــــے خیلی وَقت است نَفَسَـــــم بُریده بُریده و بَند است
-
تسلیت...
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 23:01
تسلیت... فقط می توان آهی از ته دل کشید.... چه آرزوهایی که هیچگاه برآورده نخواهد شد سلام نمیدونم خوبم یا بد ولی میدونم حالم گرفتست دیروز یه خبر بهم دادن که شدیدا حالمو گرفت یک دختر 16 ساله به کلی امید و آرزو که تک فرزندم بود جلو چشم باباش جون داد نمیدونستم براش چیکار کنم واسه همین تصمیم گرفتم از شما بخوام فاتحه بفرستید...
-
دیوانگی...
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:59
این روز ها دیوانگی در من بالا زده نه ســکوت نه موســــــیقی نه حتی سیگار هیچ چیز و هیچ چیز این دیوانگی را تسکین نمیدهد . جز عطر تـنت
-
تمــــــــــــام دنیـــا
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:58
تمــــــــــــام دنیـــا در آغوشـــت خــــلاصه شــــــده اســــــت ... کـــــــــــودکـــــــــانه پنــــــــــــاه میـبـــــــــــرم ... بـــــــــه خلاصــــــــــه ی دنیــــــــــــــــا ...
-
چــه باک از دوری
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:57
بگــذار فاصلـــه ها غوغـــا کــنند ..!! وقتــی تو در میــانهء قلبـــــم نشستـــه ای ... چــه باک از دوری؛ چــه باک از دوری ..؟
-
نــــگــاهـــ یکـــ عــاشـــقــ
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:55
هنوز هم وقتی باران میبارد تنم را به قطرات باران میسپارم... میگویند باران رساناست!!! شاید دستهای مرا هم به دستهای تو برساند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:53
سلام دوستای خوبم ممنون که اومدید چند تا مطلب هست که لازمه بگم 1-لطفا بدون خوندن مطالب نظر نزارید 2-هرکس که نظر میزاره بدون استثنا لینک میشه پس لطفا نظر واسه تبادل لینک نزارید 3- هر مطلبی خواستید بردارید(بدون ذکر منبع) 4- پروفایلم فعاله با اینحال سوالی داشتید جواب میدم دعا واسمون یادتون نره همتونو دوست دارم حضورتون...
-
عاشق شدم
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:44
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:44
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:40
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:39
-
شب گریه
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:32
ساده بودی مث سایه .. مث شبنم رو شقایق مث لبخند سپیده .. مث شب گریهی عاشق بی تو شب دوباره آینه .. روبروی غم گرفته پنجره بازه به بارون .. من ولی دلم گرفته واژه رنگ زندگی بود .. وقتی تو فکر تو بودم عطر گل با نفسم بود .. وقتی از تو میسرودم وقت راهی شدن تو .. کفترا شعرامو بردن چشام از ستاره سوختن .. منو به گریه سپردن...
-
دوست کیست؟
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:23
دوست کسی است که همه کارهای تو برایش مهم باشد دوست کسی است که در خوشی ها و ناخوشی ها به او رو کنی دوست کسی است که همه کرده های تو را بفهمد دوست کسی است که حقیقت را درباره خودت به تو بگوید دوست کسی است که بداند در هر حال چه بر سر تو می آید دوست کسی است که با تو رقابت نکند دوست کسی است که وقتی همه چیزبرای تو خوب است از...
-
غزل خدا
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:21
چه شبی است! چه لحظههای سبک و مهربان و لطیفی، گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشستهام. میبارد و میبارد و هر لحظه بیشتر نیرو میگیرد. هر قطرهاش فرشتهای است که از آسمان بر سرم فرود میآید. چه میدانم؟ خداست که دارد یک ریز، غزل میسراید؛ غزلهای عاشقانهی مهربان و پر از نوازش. هر قطرهی این باران، کلمهای از آن...
-
حرف های دلم...
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 22:16
فسوس ما خوشبخت و ارامیم... افسوس ما دل تنگ و خاموشیم.... خوشبخت زیرا دوست میداریم..... دلتنگ زیرا عشق نفرین است...... دلم برات تنگ شده...نمیخوای برگردی؟
-
نابینا....
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 01:22
نابینا گفت:دوستت دارم. ماه گفت:تو که منو نمی بینی؟چطوری دوستم داری؟ نابینا گفت:اگه می دیدمت....عاشق زیباییت می شدم.اما حالا نمی بینمت.... عاشق خودت هستم.
-
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 01:17
من برگشتم
-
عشق
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 01:10
عشق که تعریف آن برای ما این قدر سخت است، تنها تجربه بشری است که واقعا ماندگار و حقیقی است. عشق نیروی مخالف ترس است، اساس هر رابطه است، قلب خلاقیت است، و قدرت قدرت هاست. عشق پیچیده ترین موضوع بین انسان هاست، منبع خوشبختی است، انرژی است که ما را به هم متصل می سازد و درون ما خانه می کند... در نهایت عشق چیزی است که ما را...
-
در فراسوی عشق تو را دوست دارم
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 22:43
کیستی که من اینگونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم کلید خانه ام را در دستت می گذارم نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم به کنارت می نشینم و بر زانوی تو این چنین آرام به خواب می روم. تن تو آهنگی است و تن من کلمه ای که در آن می نشیند تا نغمه هایی در وجود آید سرودی که تداوم را می تپد در نگاهت همه مهربانی هاست قاصدی که...
-
این چند روزمون
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 22:26
سلام عجب هوایی شده بوی نم بارون...عاشقشم... پنجشنبه با دوستای نی نی سایتیم یه نی نی پارتی کوچولو گرفتیم...که مریم جون کلی زحمت کشیده بود این جوجه ها هم کل خونه رو ریختن به هم...امیررضا هم که همش احساس ریاست میکرد و بچه های دیگه ازش ترسیده بودن بسکه این بچه قلدره ...خلاصه منم همش دنبالش هیچی از مهمونی نفهمیدم بسکه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 22:22
تو خوابی و من چشمها ی بسته ات رو میبوسم دستان خوشگلت رو میبوسم و میگم کاش بیدار شه یهو میبینم چشماتو باز میکنی و یه لبخنـــــــــــــــــــــد...عاشقتم بعد دستاتو حلقه میکنی دور گردنمو گریه که بیای روی تخت بین من و بابات بخوابی... خدایا من به همینم راضیم...شکـــــــــــــــــــرت من هر روز عاشقتر از پیشم...تو...
-
جنون عاشقی
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 22:21
بگذر از کوی ما کن نظر سوی ما به هر طرف ببین شروع کنم در پی من دوان گشته پیر و جوان از این جنون چه گفت و گو کنم به گریه ندامتم ز انتظار بی پایه ای چو می کند ملامتم ز جفای تو همسایه ای به گریه ندامتم ز انتظار بی پایه ای چو می کند ملامتم ز جفای تو همسایه ای چه گفت و گو برای او کنم بر این بلا چگونه خو کنم ای فرزانگان بر...
-
آرامش کجاست؟؟
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 22:20
دلم گرفته ...روزی هزار بار میام نت اما وبمو آپ نمیکنم...چون نمیتونم حرفااامو بزنم...چون بعضی دردا نه درمونی داره نه چاره ای... اینجا هم غریبه شده برام و آرامش قبل رو ندارم... شاید شروع کنم روزانه نویسی اما رمز دار .... اما تنهــــــــــــا عشق من پسرم...فقط پسرم باهمه ی شیطنتهاش و آزاراش بازم عاشقانه دوسش دارم... من...
-
غم بی کسی
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 22:48
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی می رسد روزی که تنها در کنار قبر من شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 22:42
قلب اول می شکند بعد می گیرد و درست لحظه ای که می ایستد جای خالی آغوش ات بیشتر از همیشه درد می کند